تاکسی پاکسی _مهدی شاکریان
تاکسی پاکسی _مهدی شاکریان
داستان یک راننده تاکسی معتاد که وقتی از خداوند هدایت میخواد ، دستهای خدا از طریق انسانها میان .
آن نیاز مریمی بود و درد که چنان طفلی سخن آغاز کرد
هر چه رویید از پی محتاج رست
تا بیابد طالبی چیزی که جست
حق تعالی گر سماوات آفرید
گر برای رفع حاجات آفرید
هر کجا دردی دوا آنجا رود
هر کجا فقری نوا آنجا رود
هر کجا مشکل جواب آنجا رود
هر کجا کشتی آب آنجا رود
واکنش شما به این آموزش؟
77
23
3
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
وارد شدن
0 نظرات